کتاب «موقف»، به ما از حال و هوای روزگار امام رضا(ع) و شاعری که خود را وقف خاندان امامت و نبوت کرده میگوید و ما را با عشق آشنا میکند.
دعبل، از طوس و محل تبعیدگاه امام رضا(ع) دور بود، اما با کلام و خدمتگزاریاش به امام، موقف سرزمین امام رضا(ع) بود. دعبل خراعی شعرهای ضداستبدادی تند و تیزی سرود که باعث شد در نهایت به دست خلفای عباسی به شهادت برسد. تندی زبان شعر دعبل دلیل آوارگی و سفرهای پیدرپی او از سرزمینی به سرزمین دیگر بود. مدفن این شاعر در شهر شوش قرار دارد.
سعید تشکری نویسنده معاصر قوچانی در این کتاب ۲۹ داستان درباره دعبل آورده و فضاسازی خاص خود و نشانهگذاری ویژهاش را به کار برده است؛ نام فصول کتاب برگرفته از اصطلاحات شعر است که در آن فصل، به تناسب گسترش پیدا کرده است. برای مثال هر بخش از کتاب به نام اوزان شعر (عربی) یا تعاریفی در ادبیات است. ضرب، وزن، هجا، وافرمسدس، کنایه، هرج، مثمن، مبحتث، مشطور، بیت، حَشو، اطلاق، وقف، ادراج، مصرع، مقفی، مدور، تقطیع، قطعه، تدویر، مجزوء، هزج مربع، مصراع، مطلع، محذوف، هجای کشیده، قافیه، بحر طویل. نام داستانهای این مجموعهاند.
تشکری در روایت این داستانها زبان و بیانی لطیف و شاعرانه دارد و حتی عناوین داستانهایش هم، نامهایی مرتبط با شعر و شاعریاند. سعید تشکری، زاده ۱۳۴۲ شهر قوچان، نویسنده و کارگردان و رماننویس ایرانی است. او فارغالتحصیل ادبیات نمایشی و عضو کانون منتقدان تئاتر و کانون جهانی تئاتر TCA است. وی ادبیات نمایشی تدریس میکند و تاکنون برای تلویزیون و رادیو آثار زیادی را قلم زده است.
نویسنده در این کتاب به سرگذشت دعبل خزاعی شاعر اهل بیت(ع) میپردازد که با کلام و خدمتش موقف سرزمین امام هشتم میشود. این کتاب در ۲۹ بخش ما را از خودشناسی دعبل جوان تا موقوف او شدن همراه میبرد.
موقف به نویسندگی سعید تشکری کتاب برترسال بیست و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب خراسان رضوی شد. به همه علاقهمندان به داستانهای تاریخی با موضوع اهل بیت(ع) پیشنهاد میشود، این کتاب را مطالعه کنند.
این کتاب حکایت جوانی شاعر پیشه و عاشق است که به خواسته معشوق میرود تا شاعری با کلامی برنده و محکم شود و شعرهایی بسراید تا به دعبل خزایی مبدل شود. او سرانجام با آن چه که از جان کلامش برمیآید با وجود بعد مسافت موقف امام هشتم(ع) میشود و در وصف پیامبر(ص) و فرزندانش آن چنان شعر میگوید که چون شمشیر به دستان در خدمتشان در میآید.
دعبل عاشق شعر است و از قبیله خزاعه بیرون میرود، میان فضای ادبی بغداد در مسابقه ادبی شرکت میکند و در وصف شمشیر هارون شعر میسراید. جایزهاش حکمرانی سمنگان است. در همان زمان قبیله خزاعه به علت به آب بسته شدن کربلا به اعتراض برمیخیزند. دعبل در شرایطی دوگانه واقع میشود. تضادی شگفتانگیز که آغاز درام است. تصمیم میگیرد به دیدار حضرت برود. وارد مدینه که میشود شهر را غمزده مییابد. شهری که شهر حضرت رسول (ص) بوده و سرشار از شوق و شور زندگی اینک غریب مانده است. خانه امام رضا (ع) را خالی مییابد و یکی از سوزناکترین اشعار شیعی سروده میشود که «مدارس آیات» نام میگیرد.
نویسنده در موقف، به ما از حال و هوای آن روزگار و شاعری که خود را وقف خاندان امامت و نبوت کرده میگویند و ما را با عشق آشنا میکند. درواقع رمان کوششی است که رماننویس برای نزدیک و دور بودن از رضای شهید و موقفش نوشته است.
بخشی از کتاب موقف
«سعی کرد خودش باشد. تلاش کرد رنگبهرنگ نشود. خواست تا دلواپسی را کسی در چشمانش نبیند. نگاهش را از همه میدزدید اما سعی میکرد کسی از نگاهش گم نشود. با این حال و روز، همه کوچههای کوفه را گشت. هر جا که میشد نشانی از او بیابد. هر جا که محل رفت و آمد و قرارهای او بود، اما او هیچ کجا نبود. به ناچار و علیرغم میلش دوباره نزدیک خانه آنها رفت و درپناه دیواری، منتظر ایستاد.
چشمش به در بود. هر بار که صدای پایی از دور میشنید، یا کسی از کوچه میگذشت، عالیه میترسید صدای قلبش را بشنوند. گویی قفس سینه برای دلش جا نداشت و تنگ شده بود. بس که بلند میزد. عالیه میترسید آنچه در دلش میگذرد را دیگران بدانند و بفهمند. درِ خانه باز شد. عالیه کمی خود را عقب کشید مبادا آنکه از در بیرون میآید او را ببیند، اما نگاهش را تیز کرد تا بداند چه کسی از خانه بیرون میآید.
علی بن رزین، همراه عبدالله بن رزین برادرش از خانه بیرون آمدند. پدر دعبل و عمویش، شاعران بزرگ قبیله خزاعه که نه تنها بین مردمان همقبیلهشان و آن محله، که میان همه کوفیان حرمت و احترام داشتند. عالیه چشم دواند که ببیند دعبل بعد آنها از خانه بیرون خواهد آمد یا نه، گرچه میدانست او این موقع روز در خانه نیست، اما کسی همراه آنها نبود. برادران رزین رفتند و در خم کوچه گم شدند و عالیه باز به انتظار ماند.»
کتاب «موقف»، تألیف سعید تشکری در ۱۴۰ صفحه با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات به نشر روانه بازار نشر شده است.
نظر شما